چهارشنبه پنجم دی ۱۴۰۳ - 1:36 - nali -

تنها بودن اشکالی ندارد: 17 حسرت مادام العمری که بزرگترها تا به امروز با خود دارند
کارلی ساترز
دوشنبه، 23 دسامبر 2024، ساعت 11:31 ب.ظ UTC
10 دقیقه مطالعه
99
یاهو از هوش مصنوعی برای تولید نکات اولیه از این مقاله استفاده می کند. این بدان معناست که ممکن است اطلاعات همیشه با آنچه در مقاله است مطابقت نداشته باشد. گزارش اشتباهات به ما کمک می کند تا تجربه را بهبود بخشیم.مواد غذایی کلیدی را تولید کنید
پشیمانی بخشی از زندگی است؛ با این حال، سطوح مختلفی از پشیمانی وجود دارد. گاهی اوقات، یک تصمیم می تواند آنقدر تأثیرگذار باشد که زندگی یک فرد را کاملاً تغییر دهد. اغلب، این فرد وظیفه خود را بر عهده می گیرد که به دیگران هشدار دهد که اشتباهات مشابه را تکرار نکنند...

ادوین تان / گتی ایماژ
بنابراین، اخیراً، وقتی Redditor u/Pristine-raptor از جامعه r/AskOldPeople پرسید : " آرزو می کردید در دوران نوجوانی چه می دانستید ؟" افراد مسن تر از به اشتراک گذاشتن درس های زندگی، حسرت ها و مرواریدهای خرد خرد خود خوشحال بودند. از رابطه جنسی و عشق گرفته تا تناسب اندام و امور مالی - در اینجا 17 درس آورده شده است که بزرگسالان بالای 50 سال آرزو می کردند در سال های جوانی خود می آموختند:
1. "هرگز برای هیچ مردی خود را قربانی نکنید یا بی هوش به نظر نرسید. کسی که هستید را پنهان نکنید یا مطیع نشوید. و هرگز پس از دیدن اولین پرچم قرمز در یک رابطه باقی نمانید."

"من سال های زیادی را در روابط سمی گذراندم زیرا می خواستم دوست داشته باشم، نمی خواستم "شکست بخورم" یا سعی کردم "برای او تغییر کنم." من فکر می کردم، "اما من او را دوست دارم" بهانه خوبی برای ماندن در این روابط بود، در تمام آن سال ها، من تقریباً یک بار زندگی ام را از دست دادم انسان همیشه ارزش آن چیزها را دارد.
شریکی پیدا کنید که بهترین دوست شما نیز باشد. شخصی که واقعاً دوستش دارید و در عوض واقعاً شما را دوست دارد. کسی که واقعا از بودن در کنارش و انجام کارها با او لذت می بری. آنها باید مانند یک دوست صمیمی با شما رفتار کنند، به شما و مرزهایتان احترام بگذارند و واقعاً به شما اهمیت دهند ، نه آن کسی که می خواهند شما باشید.
این به تمام طلاهای این سیاره می ارزد."
2. "شما زمانی قدرت خود را از دست می دهید که حد و مرزی تعیین نمی کنید - حتی با والدین و خانواده خود. و به خصوص با دوستان و شرکای عاشقانه."
"اشکال ندارد آنچه را که نیاز دارید و می خواهید بخواهید. اشکالی ندارد که با احترام مخالف باشید. اشکالی ندارد که چیزی را دوست داشته باشید، چیزی را باور کنید و چیزی را کشف کنید که شما را از سایر افراد در زندگی دور می کند."
اگر آنها شما را دوست داشته باشند، از شما در کشف و تبدیل شدن به شخص خود حمایت خواهند کرد."
3. "اشکالی ندارد که ندانید می خواهید با زندگی خود چه کنید - تعداد کمی از مردم این کار را انجام می دهند. اگر شور و شوقی سوزاننده ای که از کودکی داشته اید وجود ندارد، تا جایی که می توانید از هر زمینه ای که به شما علاقه مند است یاد بگیرید، اما بمانید. باز و انعطاف پذیر است.

"اگر می توانید، بین دبیرستان و کالج یک سال فاصله بگذارید. کار کنید، سفر کنید، با افراد مختلف صحبت کنید، یا بهتر است سوال بپرسید و گوش دهید. آموزش K-12 به ندرت فرد را در معرض افرادی با تجربیات زندگی بسیار متفاوت قرار می دهد. و این می تواند تفکر شما را محدود کند، زمانی که من 19 ساله بودم، تحصیلات بهتری نسبت به کل سال اول تحصیلم با افراد مختلف از زمینه های اجتماعی و اقتصادی، و از کشورهای مختلف بود سنین مختلف
هیچ جدول زمانی در زندگی وجود ندارد. قوانین، زیست شناسی، و گاهاً توسط خود جامعه تحمیل شده اند. اما لازم نیست در این سن ازدواج کنید، در آن سن صاحب خانه شوید و غیره، مگر اینکه در رابطه با اهداف شخصی شما منطقی باشد. به عنوان مثال، من مردی را می شناسم که عاشق کشتی های کروز است و - حتی در دهه 50 خود - هنوز تمایلی به خانه ندارد زیرا ترجیح می دهد به عنوان پرستار کشتی کروز کار کند و به دور دنیا سفر کند. برای او، داشتن خانه هدر دادن پول است.
اجازه دهید اهداف بزرگتر شما نقاط عطف شما را تعیین کند، نه آنچه دوست شما از کلاس زیست شناسی دبیرستان انجام می دهد. او در مسیر دیگری است. برایش آرزوی سلامتی کن، اما خودت زندگی کن."
4. "برای اینکه روی ناامنی ها و عزت نفسم کار کنم. گرچه فردی شاد، بامزه، مستقل و برون گرا می دیدم، اما عمیقا ناامن بودم. به دلیل آن ناامنی، با افراد اشتباهی قرار گذاشتم، با افراد اشتباهی معاشرت کردم. و به چیزهای اشتباه اهمیت می داد."
"خوشبختانه، من اهداف زیادی داشتم و تمرکز زیادی روی آنها داشتم، بنابراین وقتی از دبیرستان فارغ التحصیل شدم، بسیاری از آن ها منحل شد، اما ناامنی من اینطور نشد. احساس می کردم خیلی طول کشید تا بفهمم کی هستم. .
وقتی فهمیدی کی هستی، بقیه خیلی راحت سر جای خود قرار میگیرند."
5. "وقتی 17 ساله بودم، یک صاحب کسب و کار محلی برای صحبت با کلاس من آمد."
او به ما گفت: "هیچ کس اهمیت نمی دهد - نه رئیس شما. نه همکاران شما. نه دوستان شما و، در کمال تعجب، نه تعداد زیادی از خانواده شما."
هیچ کس اهمیت نمی دهد. همه چیز به عهده شماست.
اساساً، هر چیزی که می خواهید به دست آورید - پول، موفقیت، خوشبختی، رضایت، پذیرش، آرامش، عشق - هیچ کس آن چیزها را به شما نمی دهد، و برخی فعالانه علیه تلاش های شما برای به دست آوردن آنها کار می کنند.
بیشتر در سبک زندگی

آشپزخانه
تنها کسی که می توانید به او تکیه کنید خودتان هستید."
6. "هر زندگی ای اوقات خوب و بدی دارد. هیچ حالتی دائمی نیست."

"چیزهای وحشتناک به خاطرات دور تبدیل می شوند و چیزهای خوب را هرگز نباید بدیهی انگاشت."
تنها چیزی که اهمیت دارد رشد و یادگیری از این تجربیات است. با این دیدگاه، حتی روزگار بد و تراژدی نیز ارزش دارد.»
7. "اول و مهمتر از همه... برای به دست آوردن شغل رویایی خود آموزش ببینید! بی وقفه آن را دنبال کنید تا آن را به دست آورید، سپس شروع به کار کنید. من 61 ساله هستم و ازدواج و تولید مثل همان چیزی بود که نسل من در سر خود فرو برده بود."
"اگر مجبور بودم این کار را انجام دهم، از دانشگاه لذت می بردم، شغلم را دوست داشتم و احساس وظیفه نمی کردم که همسر و مادر شوم. من هر سه کار را انجام دادم. تمام وقت کار می کردم (کارم را دوست داشتم اما آن را دوست نداشتم. )، خانه ای بی عیب و نقص با غذاهای خانگی بیشتر شب ها داشت و مادری بسیار درگیر بود.
انجام همه این کارها برای یک انسان بسیار زیاد است. شوهر سابق من نیز تمام وقت کار می کرد، اما تمام. او هرگز در خانه یا با بچه های ما کمک نمی کرد."
8. از نگرانی در مورد آنچه دیگران فکر می کنند دست بردارید...
"اول اینکه این هیچ تاثیری روی زندگی شما ندارد و اکثر مردم آنقدر خود محور هستند که اصلاً به شما فکر نمی کنند. همچنین، اگر نگران قضاوت دوستان هستید، آنها دوست واقعی شما نیستند. .
در ارتباط با این، دست از خشنود بودن مردم بردارید. مردم یا شما را دوست دارند یا دوست ندارند، و این اشکالی ندارد.
افرادی که به طور مزمن شما را تحقیر می کنند، دوستان شما نیستند. افرادی که به دیگران اجازه می دهند شما را پایین بیاورند و چیزی نگویند دوستان شما نیستند.
تنها بودن اشکالی ندارد. اشکالی ندارد از نو شروع کنید. اشکالی ندارد که تلاش کنید و شکست بخورید.
باید به صدای سرت بالای قلبت گوش کنی. گاهی اوقات، قلب شما بد انتخاب می کند. در آن لحظات به حرف سرت گوش کن."
9. "صبر چقدر مهم است. به جایی که می خواهید می رسید، اما لطفا سرعت خود را کم کنید..."

«من خیلی مشتاق بودم که شغل بهتری پیدا کنم، خانه بهتری پیدا کنم و به تعطیلات بروم، اما اکنون پشیمانم.
این نقاط عطف اتفاق خواهند افتاد، اما قرار دادن آنها روی کارت اعتباری برای اینکه زودتر اتفاق بیفتد یک اشتباه پرهزینه است. به فرصت های یک بار در زندگی اعتقاد نداشته باشید زیرا در آینده تجربه های متفاوت و منحصر به فردی خواهید داشت، زمانی که بتوانید آنها را بدون پرداخت هزینه برای آنها بپردازید."
10. "سخت کار کردن و مطالعه چیزی فراتر از یادگیری چیزهایی است که فکر می کنید هرگز از آنها استفاده نخواهید کرد. این در مورد یادگیری نحوه سخت کار کردن و مطالعه است."
"راستش را بگویم، من در دبیرستان تنبل بودم و به لطف خدا هنوز توانستم وارد یک دانشگاه خوب شوم. اما به دلیل نداشتن عادات خوب مطالعه یا نظم و انضباط کاملاً گم شده بودم.
خوشبختانه توانستم دانشگاه را پشت سر بگذارم و شغل فوق العاده ای پیدا کنم. اما این یک انتقال بسیار خشن و بسیار استرس زا بود - که در آن سال ها به من آکنه وحشتناکی داد. اگر عادات خوب را زودتر ایجاد کرده بودم، میتوانستم از آن عبور کنم."
11. «لازم نیست در کاری مهارت داشته باشید تا در آن شرکت کنید و از آن لذت ببرید...»
"وقتی نوجوان بودم، از ورزش کردن طفره می رفتم زیرا فکر می کردم خوب نیستم. فکر می کردم قبل از اینکه بتوانید به یک تیم بپیوندید باید با استعداد و مهارت شروع کنید.
حالا که بچههایی دارم که در ورزش فعالیت میکنند، متوجه شدم که اکثر بازیکنان آنقدرها خوب نیستند. اما آنها در تمرین حاضر می شوند تا پیشرفت کنند و به آنجا برسند، رقابت کنند و تجربه کسب کنند. برای آنها خوب است!"
12. "بدن شما روزی شما را ناامید خواهد کرد. همین حالا آن را سالم نگه دارید، و برای مدت طولانی شما را ناامید نخواهد کرد. روزهایی که فراموش می کنید خود را تحت کنترل خود نگه دارید، ممکن است هفته ها و ماه ها از زندگی شما بگذرد."

"این سریع اتفاق نمی افتد - بسیار آهسته شروع می شود و سپس افزایش می یابد. ممکن است تا زمانی که احساس پیری کنید خیلی دیر شده باشد. فعال بمانید و به حرکت ادامه دهید. اگر اکنون حرکت نکنید، نخواهید بود توانست در پایان
گاهی حتی همین هم کافی نیست اما می توانید مطمئن باشید که کسانی که در طول زندگی خود بی تحرک هستند، بسیار بیشتر از کسانی که فعال هستند، رنج می برند.
من در جوانی گوش نمی دادم، اما یک نفر دیگر به من هشدار می داد که به چیزی آسیب نمی رساند."
13. "کاش می فهمیدم که مشکلات مربوط به تصویر بدنم اتلاف وقت بود."
من به اجازه دیگران نیازی نداشتم و بیشتر رنج من ناشی از داستان های مزخرفی بود که برای خودم تعریف می کردم.
14. "علاقه مرکب، دست پایین. منظورم این است که میدانستم قدرتمند است - اما در نوجوانی فکر میکردم که این یک چیز کسلکننده بزرگسالان مانند مالیات یا داشتن یک آلونک است."
"اگر به طور کامل درک می کردم که زمان واقعاً چقدر پول است، هر دلار اضافی از کارت های تولد یا شغل با حداقل دستمزد خود را در یک حساب سرمایه گذاری جمع می کردم. معلوم شد که آن اسکناس های 20 دلاری می توانستند به چیزی جدی تبدیل شوند. با اجازه دادن به زمان کار خودش را انجام داد، در عوض، آن را صرف فست فود و سی دی کردم (بله، من آنقدر پیر هستم).
اخلاق داستان؟ زود شروع کنید و سود مرکب پول شما را به نسخه مالی خمیر ترش تبدیل میکند - وقتی حتی به آن دست نزنید رشد میکند.
15. "اینکه افرادی در زندگی من بودند که باید مراقب من بودند اما در واقع مرا برای منافع خود دستکاری می کردند."

"کاش می دانستم ارزش هایی که در نهایت برای خودم و زندگی ام مناسب انتخاب می کنم با ارزش های اکثر "الگوهای" من در تضاد است.
اصلاً ای کاش یک عمر طول نمی کشید تا بفهمم به چه کسی اعتماد کنم و به چه کسی اعتماد نکنم. ای کاش می فهمیدم که بزرگ شدن بسیار گیج کننده است، زیرا کلمات بسیاری از افراد با اعمالشان همخوانی ندارد، و من به درستی متوجه این موضوع شدم."
16. "به یاد داشته باشید که هنوز در حال رشد ذهن و تبعیض خود هستید. اگر صدای کوچکی از درون می گوید: "شاید این کار را نکن" گوش کن."
"از اینکه از دیگران برای تصمیم گیری کمک بخواهید نترسید. اغلب این افراد والدین شما نیستند!
افراد عاقلی وجود دارند که فهمیده و مهربان هستند و شما را قضاوت نمی کنند. اما آنها می توانند گوش دهند و افکار خود را با شما در میان بگذارند."
17. "وقتی بزرگان به من توصیه می کردند، معمولاً به این دلیل نبود که فکر می کردند بهتر از من هستند..."

"اکنون میدانم که بزرگان من نسبت به من تجربه بسیار بیشتری با مردم داشتند. آنها میتوانستند موقعیتهایی را که واقعاً بودند ببینند، زیرا آنجا بودهاند، این کار را انجام دادهاند و از درام جدا شدهاند. گوش دادن به آنها من را نجات میدهد. خیلی وقت و درد دل
بسیاری از بزرگان در زمان خود بسیار گیر کردهاند، پس این را با کمی نمک بپذیرید، مخصوصاً امروزه، اما واقعاً در نظر داشته باشید که چه چیزی میخواهند به شما بگویند."
نصیحت مورد علاقه شما چه بود؟ آیا درسی از زندگی وجود دارد که دوست داشته باشید کسی در سالهای جوانی به شما یاد داده باشد؟ در نظرات به ما اطلاع دهید! (یا اگر ترجیح می دهید ناشناس بمانید، می توانید با استفاده از این فرم گوگل پاسخ دهید ).
https://www.yahoo.com/lifestyle/older-adults-sharing-valuable-lessons-233102166.html